وی با اشاره به خاطره سرودن اولین شعر خود گفت: با خانواده‌ام به مسافرت رفته بودیم. برف شدیدی می‌بارید و همه بزرگ‌ترها بیرون از خانه بودند. یک روزنامه گوشه اتاق افتاده بود، مداد را برداشتم و حس کودکانه‌ام را روی آن نوشتم و خوشحال بودم که توانسته‌ام شعر بگویم.
 
 شعبان نژاد در ادامه، با اشاره به روند مسیر زندگیش در حیطه شاعری و نویسندگی، افزود: گاهی اوقات برای خودم می‌نوشتم؛ حتی قصه‌ها را کتاب‌سازی می‌کردم. 12 ساله بودم که قصه نوشتم و همه صفحات را بعد از نقاشی صحافی کردم. معلم ادبیات وقتی کارم را دید گفت خیلی خوشحال است. امیدوار بود که در آینده کتاب­هایم را در کتابفروشی‌ها ببیند اما از آن سال به بعد او را ندیدم که یکی از کتاب‌هایم را به او هدیه کنم. به نظر من یک معلم در پیشرفت کودکان نقش مهمی دارد؛ حرف‌های معلمم باعث شد تا آن روز فکر کنم کار خوبی انجام داده‌ام و یک روز می‌توانم هنرمند شوم. 
 
این شاعر و نویسنده کودک و نوجوان رمز موفقیت‌ خود را این‌گونه شرح داد: تشویق های معلمم باعث شد تا در دبیرستان کارهایم را برای آقای رحماندوست به تهران پست کنم. ایشان خیلی صادقانه کارهایم را نقد می‌کردند. از همان دوران کودکی از نقد و ایراد دلخور نمی‌شدم. هنوز هم وقتی یک شعری را می‌نویسم غیرممکن است کسی آن را بخواند و از او نظرخواهی نکنم. حتی بارها شده که شعرم را تغییر داده‌ام تا ایرادهایم برطرف شود.
 
شعبان نژاد در پاسخ به این سوال که ویژگی های یک هنرمند فعال در حوزه کودکان و نوجوانان چیست،عنوان کرد: یک هنرمند علاوه بر کار، اخلاق، رفتار و گفتارش در رسیدن به موفقیت اثر دارد. حتی اگر بهترین شعر دنیا را بگویی اما هنرمند خوش اخلاقی نباشی بین مردم جایی نخواهی داشت. سعی کرده‌ام همیشه با مردم باشم. تا امروز که بیش از 200 کتاب در حوزه خردسال، کودک و نوجوان نوشته‌ام حتی یک­بار هم از انتقاد ناراحت نشده‌ام.
 
وی در خصوص گرایشش در شعر و داستان به گروه کودک و نوجوان گفت: از ابتدای کار زبان نوشته‌هایم، کودکانه بود. کارهایم را برای آقای رحماندوست که می‌فرستادم، یک روز نامه‌ای برایم نوشتند و گفتند: «کار تو،‌ دنیای شعر تو،‌ دنیای کودکان و نوجوانان است» و من خوشحال بودم که پا به این دنیا گذاشته‌ام. ورود به دنیای کودکان و نوجوانان حس انسان را به دوران زلال کودکانه نزدیک می‌کند.
 
 شعبان نژاد به  موضوع اصلی نوشته‌هایش اشاره کرد و توضیح داد: در نوشته‌هایم ناامیدی خیلی کم است. سعی می‌کنم امید، ‌عاطفه و صمیمیت را رعایت کنم. به خانواده نگاه ویژه‌ای داشته‌ام. در نوشته‌هایم نقش خواهر،‌ برادر،‌ پدر و مادر پررنگ است و چون بچه‌ها در محیط خانواده پرورش پیدا می‌کنند، وقتی این محیط گرم و صمیمی باشد زندگی راحت‌تر می‌شود. تلاشم این بوده که از طبیعت بیشتر استفاده کنم چون دوران کودکی‌ام را با طبیعت گذرانده‌ام، افسوس می‌خورم که بچه‌ها از آن طبیعت زیبا دور افتاده‌اند. به نظر من وظیفه هر پدر و مادری است که فرزندش  را با طبیعت آشتی دهد.
 
وی رمز موفقیت خود در دنیای شعر و شاعری را اینگونه برای مخاطبان تشریح کرد: برای هر گروه سنی که می نویسم خود را در سن وی می پندارم و تلاش می‌کنم همیشه با بچه‌ها باشم به همین دلیل در کتابخانه‌ها و مدرسه‌ها خیلی حضور پیدا می‌کنم. اگر در خیابان هستم بیشتر توجهم به بچه‌هاست. گاهی اوقات که از جلوی در مدرسه‌ای رد می‌شوم به حرف‌ها و رفتار بچه‌ها نگاه می‌کنم، دلیلش این است که بچه‌های امروز، بچه‌های دوران کودکی من نیستند؛ یگر نمی‌توانم برگردم به خاطرات روزهای کودکی‌ام یا به دنیای گذشته‌ام تا بتوانم برای آن‌ها کار کنم. در نتیجه باید با بچه‌های امروز باشم تا دنیای آن‌ها را شناخته و نیازهایشان را درک کنم. زبان کودکان امروز با بچه‌های روزهای کودکی من فرق دارد. این کودکان از کلماتی استفاده می‌کنند که شاید در روزگار کودکی من مورد استفاده نبود. هر هنرمندی که برای کودکان کار می‌کند برای این‌که احساس نزدیکی بیشتری داشته باشد باید بتواند با زبان کودکانه با آن‌ها حرف بزند. همیشه در مهمانی‌ها همراه بچه‌ها هستم. وقتی یک بچه خردسال کنارم می‌نشیند واقعاً خردسال می‌شوم.
 
شعبان نژاد در پاسخ به آخرین سوال که اگر شاعر و نویسنده نمی‌شدید، چه کار دیگری را انتخاب می کردید،گفت: به حدی به کارم علاقه‌مند هستم که حتی اگر بارها و بارها به دنیا بیایم، حتماً همین مسیر را خواهم پیمود.
 
 در انتهای برنامه افسانه شعبان ­نژاد کتاب «رستم و اکوان­دیو» خود را با امضا و دست­خط خود به مخاطبان برنامه هدیه کرد و برنامه با اهدای لوح تقدیر به این شاعر و نویسنده توانمند کودک و نوجوان به پایان رسید.